گفتم:تنهای تنهایم خدا،دستانمان هم شد جدا!
گفتی:دستان من بالاست رفیق،دستان تو رفتند کجا؟
گفتم:غمگین غمگینم خدا،جز بی کسی نیست همصدا!
گفتی:رحمت بارانم ببین،باتو شده ست یکصـــــــــــــــدا!
گفتم:محتاج محتاجم خدا،کی می رسد وقت دعا؟
گفتی:هرگه دلت خواهد مرا،تنها بگو تو،ای خــــــدا!!
گفتم:حیران حیرانم خدا،کی در کجا یابم تــــــــو را؟
گفتی:تو دریابم در دلت،احساس کنی آن دم مرا!
گفتم:شاکی شاکی ام خدا،ره وا نشد به روی ما!
گفتی:تو بندگی ام را بکن،کان ره ندارد انتــــــــــها!
گفتم:نالان نالانم خدا،پس کی کنی عهدت وفا؟
گفتی:گر تو کنی عهدت وفا،نیستم به آن من بی وفا!
گفتم:گمراه گمراهم خدا،جز تو ندارم رهنما!
گفتی:تو رو به سوی من بیا،تا که کنم دردت دوا!
"شعر از سارا زیبایی"