تو زنی...آری با تو هستم...!
نوشته شده توسط : سارا


احساس غریبگی و بیهودگی می کنی،می دانم!


دلت از بی کسی و دربه دری بیزار است،می دانم!


تو خوشی به یک بوسه پرمهر،به یک عشق لطیف


تو مثل شاپرک،در آسمان امید و خیال ترم بال می زنی،


این را هم می دانم!


بغضی در گلویت خانه کرده،با اشکی روحت را پاک می کنی،می دانم!


لبخندت را به هر کسی ارزانی نمی کنی و زیباییت را دست خوش نگاههای هوس باز نمی گردانی،


مهر و محبتت را گران می فروشی و غرورت را همیشه در صندوقچه دلت قایم می کنی!


به خدا همه را می دانم!


اما تو نمی دانی،افق عشق تنها با هر لبخند زیبای تو روشن می شود!


هر دلی از مهر و محبت توست که در سینه می تپد!


تو نمی دانی دستان قدرتمند و معجزه گر توست که با نوازشهای خود،هر دردی را دوا می کند!


و ای کاش می دانستی که عشق و سخاوت تو،وجود تو،گرما بخش، چو خورشید در آسمان بی انتهاست!


"سارا زیبایی"





:: موضوعات مرتبط: دل نوشته ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 769
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : پنج شنبه 26 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: